زندگی نامۀ رهبر شهید
زندگینامۀ مختصر شهید پروفیسور برهان الدین ربانی، رهبر جمعیت اسلامی و رییس جمهور دولت اسلامی افغانستان.
زندگی نامۀ رهبر شهید
شهید پروفیسور برهان الدین ربانی رهبر جهاد و مقاومت مردم افغانستان، پسر مولوی محمد یوسف، در ۲۹ سنبلۀ سال ۱۳۱۹هـ .ش، در ولایت بدخشان، دیده به جهان گشود. تعلیمات خود را تا مرحلۀ متوسطه در لیسۀ کوکچۀ فیض آباد به سررساند و به دلیل داشتن هوش و ذکاوت عالی درکنار درسهای مکتب، کتابهای مروج علوم دینی آن روزگار را نزد علمای جید زادگاهش فرا میگرفت که از آن جمله میتوان از عالمِ فیلسوفِ کشور مولانا محمد سلیم طغرا رحمهالله نام برد. استاد درسال ۱۳۳۵هـ ش، جهت ادامۀ تحصیل به کابل سفرکرد ودر دارُالعلوم شرعیۀ کابل (ابوحنیفۀ امروزی) شامل شد. پشتِ کار، استعداد ونشاط استاد، پای اورا در نوجوانی به حلقههای سیاسی-اسلامی آن روزگار کشاند. استاد دراین مرحله، به نگارش برخی مقالههای اسلامی-سیاسی پرداخت که درپی آن، نامش درحلقههای سیاسی و دعوتی، برسر زبانها افتاد. چنانچه بعد ازخواندن یکی از نوشتههایش درهمایشیکه بهمناسبت میلاد پیامبر اکرم (صلیالله علیه و سلم) مورد توجهِ استاد وفیالله خان سمیعی (رحمهالله) آخِرین وزیر عدلیۀ دورۀ شاهی و پروفیسور غلام محمد نیازی (رحمهالله) مؤسس نهضت اسلامی افغانستان، قرار گرفت. آنان از استاد خواستند که درفعالیتهای دعوتیشان سهم بگیرد. اینگونه استاد شهید مبارزۀ خودرا از سپیدهدمِ بهارِ نوجوانی آغاز میکند. استاد شهید درسال ۱۳۳۹هـ.ش، شامل دانشکدۀ شرعیات دانشگاه کابل شد. فضای پر تبوتاب فکری در دانشگاه کابل، نام او را درمیان دانشجویان، بیشتر از پیش مقبول ترساخت. استاد در دانشگاه، با جریانهای فکری مسلط برمنطقه وجهان آشنا شد و پس از فراغت، در دانشکدۀ شرعیات بهعنوان استاد برگزیده شد. استاد از همان آغاز درمیان همروزگاران خود یک سروگردن ازدیگران بلندتر چهرهنمایی کرد و در حلقات اسلامی-سیاسی، به نامِ آشنایی تبدیل شد. استاد پس از دو سال تدریس در دانشکدۀ شرعیات، درسال ۱۳۴۵ هـ. ش، برای ادامۀ تحصیل عازم کشور مصر شد و مدرک ماستریاش را در«فسلفه وعقیدۀ اسلامی» ازبزرگترین دانشگاه اسلامی جهان (الأزهر شریف) به دست آورد. به تعقیب آن برای دورۀ دکتورا ثبت نام و عنوان رسالۀ خود را «جنبههای علمی وفلسفی زندگی عبدالرحمن جامی» برگزید اما وضعیت پرآشوب کشور باعث شد که پیش از تکمیل این پروژۀ علمی به کشور برگردد. استاد پس از بازگشت از مصر وادامۀ کار در دانشکدۀ شرعیات، درترکیب یک هیأت علمی از دانشگاه کابل برای تحقیق، عازم دانشگاه انقرۀ ترکیه شد و سه ما بعد دوباره به افغانستان برگشت و مجددا به تدریس مشغول شد. برگشت دوبارۀ استاد به دانشکدۀ شرعیات، شور جدیدی را درمیان جوانان مسلمان پدید آورد و ازهمینرو به عنوان یکی ازتأثیرگذارترین چهره ها در نهضت اسلامی مطرح شد. از سال ۱۳۳۶هـ.ش، الی بهار سال ۱۳۵۲هـ.ش، فعالیتها به شکل زیرزمینی و مخفیانه بود. درچنین فضایی، مطابق سفارش پوهاند غلام محمد نیازی شهید، نخستین حلقۀ تربیتی نهضت اسلامی، توسط استاد برهان الدین ربانی (رحمهالله) درسرای غزنی کابل با اشتراک ۱۴ تن از جوانان، تأسیس شد. دربهار سال ۱۳۵۲هـ.ش، به اساس هدایت استاد نیازی شهید و فیصلۀ اعضای مؤسسن نهضت (همان حلقۀ نخستین) استاد برهان الدین ربانی، بهعنوان نخستین امیر نهضت اسلامی برگزیده شد و در همین جلسه، نهضت اسلامی، نامش را به جمعیت اسلامی افغانستان، تغییرداد. اندکی بعد از تنظیم امور تشکیلاتی جمعیت به رهبری استاد شهید، داوودخان در نتیجۀ یک کودتای نظامی، قدرت را تصاحب کرد. سردار محمد داوود که رژیمِ وی سخت تحت تأثیر شاخۀ پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان قرار داشت، به اشارۀ افسران کمونیستی- که اورا درکودتا یاری رسانده بودند- به سرکوب وزندانیکردن اعضای جمعیت اسلامی پرداخت که دررأسشان استاد نیازی شهید و انجنیرحبیب الرحمن شهید قرار داشتند. پولیس داوودخان برنامۀ دستگیری استاد شهید را نیز طراحی کرده بود که ایشان درآستانۀ دستگیری، به یاری دستهای ازشاگردان فداکارشان، از دام نجات یافتند و مجبور به هجرت به بیرون ازکشور شدند. پس از هجرتِ استاد، موجهای گستردهای از مهاجرتها به کشور پاکستان آغازشد. استاد در محیط هجرت آرام نگرفت و با سفر به برخی ازکشورهای اسلامی و نوشتن نامههایی، از چهرۀ کمونیستی رژیم داوودخان، پرده برداشت. استاد طی نامههایی، داوودخان را از خیانت یاران کمونیستش هشدار داد و او را متوجه پایان وحشتناک زندگی خود و خانوادهاش ساخت. دیری ازاین هشدار نگذشته بود که کودتای کمونیستی هفت ثور شکل گرفت و رژیم کمونیستی، با اهداف معین و پشتوانۀ فکری مارکسیزم-لنینزم و حمایت مستقیم اتحاد جماهیر شوروی وقت به قدرت رسید. پس از رویکارآمدن رژیم کمونیستی، فصل جدید استبداد و اسلامستیزی رقم خورد و موج تازهای از بازداشتها واِعدام علمای دین، افسران، دهقانان، معلمان، کارمندان دولت، دانشجویان و دانشآموزان، آغاز شد؛ چیزیکه برای مردم افغانستان قابل تحمل نبود. درنتیجۀ بیکفایتی رژیم دستنشاندۀ مسکو درکابل، شامگاه ششم جدی سال۱۳۵۸ هـ.ش، ارتش اتحاد شوروی سابق، وارد افغانستان شد و پروژۀ اشغال که با کودتای هفتم ثور کلید خورده بود، تکمیل شد. استاد شهید پس از تجاوز نیز، با اطمینان کامل رهبری طیف بزرگی از مجاهدان را در چهارچوب جمعیت اسلامی افغانستان به دوش گرفت و مبارزۀ خودرا اینبار با جهاد مسلحانه (که گزینۀ دیگری غیرازآن نبود) علیه ارتش سرخ آغاز کرد. استاد شهید درکنار تنظیم امور جبهات گرم جهاد، درعرصۀ کارهای فرهنگی نیز، بی دریغ تلاش میکرد. توجه زیاد استاد دراین عرصه باعث شده بود تا تعدادی ازمخالفانش، اورا متهم سازند که استاد بهجای مبارزۀ مسلحانه به کارهای فرهنگی مصروف است. استاد شهید برای ابهامزدایی ازاین کار، رسالۀ وزینِ «چه نوع مبارزه؟» را نوشت و مهمترین اصول و نوعیت مبارزه را درآن ترسیم کرد. استاد برای رساندن داعیۀ ازادیخواهی مردم افغانستان به کشورهای مختلف جهان سفرکرد، دیدار تاریخی ایشان با رونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا، نمونهای ازآن سفرهاست. ارتش سرخ شوروی پس از ۹ سال اشغال به اثر پایمردی مجاهدین، در ۲۶دلو سال۱۳۶۷ هـ.ش، مجبور به ترک افغانستان شد. به دنبال آن رژیم کمونیستی کابل نیز دیری نپایید و درهشتم ثور سال ۱۳۷۱ هـ.ش، انقلاب اسلامی افغانستان، پس از ۱۴سال مبارزه، به پیروزی رسید. با پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم حضرت صبغت الله مجددی برای دوماه به عنوان ممثل دولت عبوری مجاهدین انتخاب شد، پس از سپریشدن دوماه، استاد شهید ازطرف شورای عالی قیادی مجاهدین، بهعنوان رئیس موقت دولت اسلامی برای یک دورۀ چهارماهه، برگزیده شد، پس ازپایان این دوره، شورای اهل حل وعقد، استاد را دوباره برای یک دورۀ دوساله، بهعنوان نخستین رئیسجمهورِ دولت اسلامی افغانستان انتخاب کرد. قرار براین بود که دراین دورۀ دوساله انتخابات برگزار شود و رییس جمهور دولت اسلامی به اساس رای مردم انتخاب شود، اما به اثر مداخلۀ استخبارات کشورهای منطقه و جهان وجنگهای تحمیلی، این فرصت فراهم نشد. این مرحله که مرحلۀ گذار ازجهاد مسلحانه به نظامسازی بود، به انحراف کشانده شد که همانا تداوم جنگ درچهرۀ جدید آن، همزمان با ظهور طالبان بود. در پنجم میزان سال ۱۳۷۵هـ ش، رهبری دولت اسلامی برای جلوگیری از تلفات مردم کابل، دستور عقبنشینی داد که درنتیجه، فصل جدیدی در مبارزۀ سیاسی استاد و تاریخ کشور رقم خورد. استاد برای ایستادگی دربرابر تروریزم بینالمللی جبهۀ متحدملی برای دفاع از افغانستان را ایجاد کرد که فرماندهی کلِ آن را، وزیر دفاع دولت اسلامی افغانستان، قهرمان ملی کشور شهید احمد شاه مسعود به دوش داشت. استاد شهید جبهۀ مقاومت ملی را، پنج سال با دشواریهای طاقتفرسا رهبری کرد. تازه تلاشهای خردمندانۀ استاد شهید، درشناساندن عمق فاجعۀ تروریزم به جهانیان، داشت به نتیجه میرسید که حادثۀ غمانگیز شهادت وزیر دفاع دولت اسلامی، قهرمان ملی کشور شهید احمدشاه مسعود، رخ داد. درپی آن حادثۀ ۱۱سپتامبر ۲۰۰۹م، اتفاق افتاد که افغانستان بار دیگر مورد توجه جهانیان بهویژه ایالات متحدۀ امریکا قرار گرفت. پس از فروپاشی رژیم طالبان و پیروزی دولت اسلامی، سازمان ملل متحد بهخاطر رایزنی درمورد آیندۀ افغانستان نشستی را در بن آلمان برگزارکرد و استاد شهید هیأتی را به نمایندگی از دولت اسلامی ومجاهدین، با صلاحیتهای مشخص به بن فرستاد. استاد پیوسته به هیأت تأکید میکرد که نباید درمورد آیندۀ سیاسی افغانستان در بیرون از مرزهای کشور تصمیم گرفته شود، اما پس از آنکه هیأت به فشاربیرونیها تن داد، استاد با آنکه سخت مخالف این نتیجه بود، اما نظر به ضرورت فوریِ برگشت صلح به کشور و جلوگیری ازادامۀ تشنجها درآن شرایط، و با در نظرداشت منافع ملی کشور، این فیصله را نه تنها پذیرفت که آمادۀ همکاری نیز شد. اینگونه استاد شهید در اول جدی سال۱۳۸۰ هـ .ش، برای اولینبار درتاریخ پرآشوب افغانستان، قدرت را به شکل مسالمتآمیز و متمدنانۀ آن به حامد کرزی رئیس ادارۀ موقت انتقال داد. این درحالی بود که استاد اگر میخواست میتوانست هر نوع مزاحمت و چالش ایجاد کند اما چنین نکرد. واین عمل درتاریخ معاصر افغانستان بی سابقه است. رهبر جهاد ومقاومت پس از تحویل قدرت، همچنان درکنار مردمش باقی ماند و درساختن نظام جدید افغانستان سهم فعال گرفت. چنانچه در لویۀ جرگههای اضطراری و تصویب قانون اساسی، نقش برازنده داشت. با برگزاری نخستین انتخابات پارلمانی، باکسب میزان بلندی از آرای مردم به مجلس نمایندگان راه یافت. سپس برای حضور بیشتر و مؤثر تر درصحنۀ سیاسی، جبهۀ ملی را تأسیس و رهبری این جبهه را به عهده گرفت. این جبهه بزرگترین و نیرومندترین اپوزیسیون دولت بود، چنانچه درگذشته وحال، افغانستان شاهد چنین یک جبهۀ نیرومندی که همۀ طیفها و نحلههای فکری را ازچپ و راست، بر یک محور جمع کند، نبوده است. استاد شهید در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، از نامزدی داکترعبدالله عبدالله حمایت کرد، پس از ماجرای انتخابات، دولت افغانستان جرگهای را برای مشوره درمورد گفتوگو باطالبان برگزارکرد. رهبر شهید با وجود انتقاد تمام یاران، همسنگران و بزرگان جمعیت اسلامی، با علاقۀ عجیبیکه به برقراری صلح داشت، رهبری این پروسه را با تمام خطرهاییکه داشت بهدوش گرفت. رهبرشهید دراین مورد منطق ویژۀ خود را داشت، با آنکه از نیتهای شوم دولت برای کشاندن او به ریاست شورای عالی صلح به نیکی خبر داشت، اما استاد ریاست شورای عالی صلح را- بهجای اینکه عزلت سیاسی باشد- به سکوی بلندی برای مطرحکردن اندیشههای صلحجویانهاش، تبدیل کرد. چنانچه سفرها، گفتوگوها، مذاکرهها و همایشهایی را که استاد راهاندازی و رهبری میکرد، سرخط خبرهای تمام رسانهها میشد و ازهمه خبرسازتر بود. تا سرحدی که گاهی حامد کرزی رییسجمهور وقت در برخی ازسفرها، رهبر شهید را همراهی میکرد. رهبرشهید بهعنوان یک اندیشمند دینی، منبع اصلی منطق طالبان را هدف قرار داد که همانا مشروعیت دینی کارکردِ طالبان و بحث عمل انتحاری دراسلام بود. دشمنان صلح و آرامش افغانستان وقتی دریافتند که استاد شهید بهعنوان یک اندیشمند دینی، منبع اصلی مشروعیت قدرتشان را هدف گرفته است، برنامۀ حذف فیزیکی و ترور را طراحی کردند. آری! دشمن جبون همواره وقتی درگفتوگوها کوتاه آمد، به منطق ترور پناه میبرد. گفتوگوهای خردمندانۀ رهبر شهید با طرفهای دخیل درجنگِ افغانستان، تازه داشت به نتیجه میرسید که دشمن، درشامگاهِ ۲۹ سنبلۀ سال ۱۳۹۰ هـ.ش، (درروزیکه به دنیا آمده بود) آن مربی دلسوز، رهبر بزرگ جهاد، مقاومت و صلح، سیاستگر دوراندیش، مرد روزهای دشوار و بزرگترین مرجع اطمینان را از مردمش گرفت. رهبر شهید در طول زندگی پرماجرای سیاسیاش، فعالیتهای فکری فرهنگی را فرو نگذاشت، از قلم پر بار او نوشتهها و ازخطابههای شیرین و پرمغزش آثار ارزشمندی برجا مانده است که خوشبختانه بخش اعظم آن از سوی مرکز تدوین آثار رهبر شهید تهیه و به زیور چاپ آراسته شده است. روح آن مرد بزرگ شاد و راهش پر روهروباد!